- ارزو داشتم
- در درون تفتید ه خویش بوستانی خرم پدید اورم
- و کویر دل را با شبنمی طراوت بخشم.
- دل اشفته ای بودم که مرا ارمش جان طلب بود.
- و قحطی زده ارزومندی که تداوم حیاتش در گرو ابی روان.
- در سیر کاوشکرانه به سوی مقصود.
- اب زلال و گوارای خویش را در دریای اهلبیت (ع) یافتم
- و بذر گلهای بوستان دل را محل پرورش ریاحین ال محمد (ع) ساختم.
- و از اب دریای ولای شان ان را ابیاری نمودم.
- بوستانی پدید امد در خور مزرعه محدود این دل
- و دسته گلی ساختم بر گرفته از ریاحین همان بوستان
- در عین شرمساری از ناچبزی هدیه
- ولی در این ارزومندی و اخلاص
- ان را به بارگاه ملکوتی انان بردم
- بدان امید که با پذیرش ان
- بر پای عرض ارادت و پیوند من
- با گلهای بوستان محمد (ع)
- مهر تایید زدنند